وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۱۰۷: تو منکری ولیک ، به من مهربانیت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو منکری ولیک، به من مهربانیت می بارد از ادای نگاه نهانی ات می رم به ملتفت نشدنهای ساخته وان طرز بازدیدن و تقریب دانی ات یک خم شدن ز گوشهٔ ابروی التفات آید برون ز عهدهٔ سد سر گرانیت نازم کرشمه را که سدم نکته حل نمود بی منت موافقت و همزبانیت شادی التفات تو کارم تمام کرد بادا بقای عمر تو و زندگانیت ای شاهباز دوری ما از تو لازمست گنجشک را چه زهرهٔ هم آشیانیت جنبیدت این هوس ز کجا ای نهال لطف کی اوفتاد رغبت میوه فشانیت من از کجا و اینهمه نوباوهٔ امید یارب که بر خوری ز درخت جوانیت شاخ گلی کجاست بدین پاک دامنی بیهوده سال ها نکنم باغبانیت سد نوبهار را ز تو آب است و رنگ و بو دارد خدا نگاه ز باد خزانیت وحشی پیاله گیر که دیگر حریف تست کز خم به شیشه رفت می شادمانیت وحشی باقفی