وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۹۹: از عرض نیازم چه بلا بیخبرش داشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از عرض نیازم چه بلا بی خبرش داشت آن ناز نگه دزد که پاس نظرش داشت فریاد که هر طایر فرخنده که دیدم صیاد ز مرغان دگر بسته ترش داشت بلبل گله می کرد ز گل دوش به صد رنگ گل بود که هر دم به زبان دگرش داشت این عشق بلایی ست، شنیدی که چه ها دید یعقوب که دل در کف مهر پسرش داشت بر هر که شنیدم که غضب کرد زمانه دیدم که به زندان تو بیداد گرش داشت این طی مکان بین که ز هر جا که برون تاخت وحشی نگران بود و سر رهگذرش داشت وحشی باقفی