وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۳۷: در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است بر حذر باش در این راه که سر در خطر است پیش از آنروز که میرم جگرم را بشکاف تا ببینی که چه خونها ز توام در جگر است چه کنم با دل خودکام بلا دوست که او میرود بیشتر آنجا که بلا بی سپر است شمع سرگرم به تاج سرخویش است چرا با چنین زندگیی کز سر شب تا سحر است چند گویند به وحشی که نهان کن غم خویش از که پوشد غم خود چون همه کس را خبر است وحشی باقفی