وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۱۵: هست امید قوتی بخت ضعیف حال را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هست امید قوتی بخت ضعیف حال را مژدهٔ یک خرام ده منتظر وصال را گوشهٔ ناامیدیم داد ز سد بلا امان هست قفس حصار جان مرغ شکسته بال را رشحهٔ وصل کو کزو گرد امید نم کشد وز نم آن برآورم رخنهٔ انفصال را نیم شبان نشسته جان ، بر در خلوت دلم منتظر صدای پا مهد کش خیال را من که به وصل تشنه ام خضر چه آبم آورد؟ رفع عطش نمی شود تشنهٔ این زلال را دل ز فریب حسن او بزم فسوس و اندرو انجمنی به هر طرف آرزوی محال را وحشی محو مانده را قوت شکر وصل کو حیرت دیده گو به گو عذر زبان لال را وحشی باقفی