وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۷: طی زمان کن ای فلک ، مژدهٔ وصل یار را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
طی زمان کن ای فلک ، مژدهٔ وصل یار را پاره ای از میان ببر این شب انتظار را شد به گمان دیدنی، عمر تمام و ، من همان چشم به ره نشانده ام جان امیدوار را هم تو مگر پیاله ای، بخشی از آن می کهن ور نه شراب دیگری نشکند این خمار را شد ز تو زهر خوردنم مایهٔ رشک عالمی بسکه به ذوق می کشم این می ناگوار را نیم شرر ز عشق بس تا ز زمین عافیت دود بر آسمان رسد خرمن اعتبار را وحشی اگر تو عاشقی کو نفس تورا اثر هست نشانه ای دگر سینهٔ داغدار را وحشی باقفی