وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۶: من آن مرغم که افکندم به دام سد بلا خود را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را گر این وضع است می ترسم که با چندین وفاداری شود لازم که پیشت وانمایم بیوفا خود را چو از اظهار عشقم خویش را بیگانه می داری نمی بایست کرد اول به این حرف آشنا خود را ببین وحشی که در خوناب حسرت ماند پا در گل کسی کو بگذراندی تشنه از آب بقا خود را وحشی باقفی