وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۴: چند به دل فرو خورم این تف سینه تاب را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چند به دل فرو خورم این تف سینه تاب را در ته دوزخ افکنم جان پر اضطراب را تافته عشق دوزخی ز اهل نصیحت اندرو بر من و دل گماشته سد ملک عذاب را شوق ، به تازیانه گر دست بدین نمط زند زود سبک عنان کند صبر گران رکاب را آنکه خدنگ نیمکش می خورم از تغافلش کاش تمام کش کند نیمکش عتاب را خیل خیال کیست این کز در چشمخانه ها می کشد اینچنین برون خلوتیان خواب را می جهد آهم از درون پاس جمال دار، هان صرصر ما نگون کند مشعل آفتاب را وحشی و اشک حسرت و تف هوای بادیه آب ز چشم تر بود ره سپر سراب را وحشی باقفی