الهامی کرمانشاهی
خیابان چهارم
بخش ۶۴ - مشورت کردن بزرگان کوفه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سپهدار مختار کرد آفرین به حیلت سگالان ناپاکدین شبانگه چو شد روی گیتی سپاه بزرگان برفتند از پیشگاه نشستند و با هم همی رای زن شدند و گفتند زینسان سخن که مصعب بیاورده با خود سپاه که بامیر کشور شود رزمخواه چه گویید و تدبیر این کار چیست؟ که ما را دل و زور پیکار نیست که مختار با تیغ و زخم درشت از این مرز، مردان کاری بکشت زگردان تهی گشت این سرزمین که بودند شیران میدان کین نه لشگر به جا مانده و نی خواسته نه کاخ و نه ایوان آراسته یکی خانه نبود در این مرز بر که نبود درآن چند زن مویه گر یکی بر پسر زار و گریان بود یکی از غم شوی بریان بود یکی بر برادر کند مویه ساز یکی بر پدر ناله ی جان گداز زبن کاخ آباد ما کنده شد زپا هر که جنگی بد افکنده شد بزرگان همه خوار و مردان نژند از ایشان به جا مانده گان مستمند چه سود ار چنین میر ما را فزود؟ بجز کشتن خلق کارش چه بود؟ بهانه چنین جست چون دست یافت به خونریزی نامداران شتافت که من کیفر دوده ی بوتراب بخواهم کشیدن برای ثواب بداندیش با ما بکرد آنچه خواست کنون کیفر از وی هم از ما سزاست چو این گفته شد با بریدی روان یکی نامه کردند زی بد گمان الهامی کرمانشاهی