الهامی کرمانشاهی
خیابان چهارم
بخش ۴۷ - قتل آن ده تن که اسب به کشته ی امام شهید تاخته بودند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کشان روزبانان به زنجیر در کشیدند ده تن بر نامور که برشه سمند ستم تاختند به تن خرد، ستخوان او ساختند مر آن ده بدند از نژاد حرام تبه رایشان باب و، بدکاره مام چو مختارشان کرده بشنید چیست به آنان نگه کر و لختی گریست همه انجمن نیز گریان شدند دل از آتش درد بریان شدند بپرسید از آن بد سگالان امیر که ای شاه را دشمنان شریر چه بردید از آن کارنستوده سود؟ تن کشته با نعل توسن که سود؟ تنی کش پیمبر همی خواند جان نمودید خردش چرا استخوان؟ بتر زآنچه کردید هرگز که کرد؟ دلی کو کزین نیست پر داغ و درد؟ شما را زدادار، نفرین رساد به شمشیر من کیفر کین رساد بدوزندشان گفت، با چار میخ بریزند خون با سنان ستیخ بکوبند پس با سم باره شان بسوزند تن های پتیاره شان به فرموده دژخیم شد کار بند بسایید تنشان به سم سمند تن تیره شان اندر آتش نهاد سپس داد خاک پلیدان به باد همه جا به دوزخ درون بادشان عذاب خدایی فزون بادشان جزای نکو باد مختار را گراینده این خوب کردار را پیمبر از او باد خوشنود و شاد که کیفر کشید و نکو داد، داد الهامی کرمانشاهی