الهامی کرمانشاهی
خیابان سوم
بخش ۱۱۸ - در مناجات بدرگاه قاضی الحاجات گوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خدایا به یعقوب آل رسول (ص) بدان یوسف مصر جان بتول (س) که درچاه زندان دوزخ تنم مسوزان به جنت بده مسکنم خود این دانم ای داور رهنمون که دارم گنه ز آفرینش فزون سبک تر بود لیک از پر کاه برکوه بخشایشت آن گناه چه غم با چنان بخشش بی شمار من از تیره گی دارم کردگار به ویژه که خواهشگرم هست شاه در آن گرم روز انداران پیشگاه بدین نامه من یکجهان تیره کار چون خود سوی مینو کشانم زنار چو این نامه من یکجهان تیره کار چون خود سوی مینو کشانم زنار چو این نامور نامه پرداختم تن از بند دوزخ رها ساختم جهان پادشاها تو کامم بر آر مسازم بر مردمان شرمسار برآمد ازین نامه چون کام من چو آغاز نیکو کن انجام من به شاهنشهان فراز و فرود ز پروردگار جهانبان درود به یزدان بخشنده از من سپاس که چندان روان مرا داشت پاس که سیم خیابان بپرداختم به گردون سر فخر افراختم ببردم بسی اندرین نامه رنج نه از بهر نام و زر و مال و گنج امیدم به فضل خدا بود و بس نبد یاورم غیر او هیچ کس به هر بیت در شان این خاندان خدا خانه ای وعده داد از جنان امید آنکه من برخورم زین نوید ز بخشایش حق نگردم نمید خدایا به خیرم نما خاتمه به حق گزین دوده ی فاطمه (ع) مرا بخش چندان بگیتی زمان گشاده دل و طبع و گویا زبان که این نامور نامه گردد تمام بدانسان که بپذیرد او را امام کنون این نیوشنده گفتار نو ز چارم خیابان تو از من شنو الهامی کرمانشاهی