به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
حسب حال آنکه دیو آز مرا
داشت یک چند در گداز مرا
گرد آفاق گشته چون پرگار
گرد گردان ز حرص دایرهوار
شاه خرسندیم جمال نمود
جمع و منع و طمع محال نمود
شدم اندر طلاب مال ملول
از جهان و جهانیان معزول
بود طبعم ز نظم و نثر نفور
چون ز اسکندر مظفّر فور
تا در این حضرتم خرد تلقین
کرد این نامهٔ بدیع آیین
یادگاری طرازم از پی شاه
جان فزای از معانی دلخواه
روش روز را بُوَد وادی
مهتدی را ازو بُوَد هادی
عقلا را بُوَد نکو دستور
نخورد زان سپس شراب غرور
رستگاری وی درین باشد
یادگار خرد چنین باشد
هرزه ناوردهام من این تصنیف
جان و دل کردهام در این تألیف
ریسمان کردهام تن و جان را
تا به سوزن بکندهام کان را
گرچه هرگز نبود وقت سخن
در غریبی غریب شعر چو من
گرچه مولد مرا ز غزنین است
نظم شعرم چو نقش ما چین است
خاک غزنین چو من نزاد حکیم
آتشی باد خوار و آب ندیم
بهر حکمت برغم انجمنی
مر ترا کی گریزد از چو منی
لیکن از روی حکمت لقمان
رقم لقمه ماند بر انبان
از تو پرسم حکیموار جواب
بازده بر طریق صدق و صواب
در همه عالم از دو قاف زمین
تا به کاف سماک و تا پروین
از پی شعر کو سخن دانی
بهر سیمرغ کو سلیمانی
همه مرغی ز شاخ بسراید
لیک طوطی شکر همی خاید
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.